گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
*گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند*
گفتم خراج مصر طلب میکند لبت
گفتا در این معامله کمتر زیان کنند
گفتم به نقطهٔ دهنت، خود که بُرد راه
گفت این حکایتیست که با نکته دان کنند
*گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین
گفتا به کوی عشق هم این و هم آن کنند*
گفتم هوای میکده غم میبرد ز دل
گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند
گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است
گفت این عمل به مذهب پیر مغان کنند
گفتم ز لعل نوش لبان پیر را چه سود
گفتا به بوسه شکرینش جوان کنند
گفتم که خواجه کی به سر حجله میرود
گفت آن زمان که مشتری و مه قرآن کنند
گفتم دعای دولت او ورد حافظ است
گفت این دعا ملایک هفت آسمان کنند
پ.ن. در کل خیلی چسبید مخصوصا مصراع و بیت مشخص شده :)
- ۱ نظر
- ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۲۴