آقای الف

قبلا بهتر می‌نوشتم،
الان فقط می‌نویسم...
کم و گهگاه.
جدی نگیرید!

۴ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

ما پراکندگان مجموعیم... 

-سعدی-


+ مینا -  کریستف رضاعی

  • الف

در کوی عشق جان را، باشد خطر اگر چه

جایی که عشق باشد، آنجا خطر نباشد


-سلمان ساوجی-

  • الف

درِ اول.

دل آدم هم مثل مدارک شناسایی میمونه. یهو میبینی نیست. شاید یه جایی جا مونده، شاید دزدینش، حواست نبوده یه جا افتاده، گیر کرده ... یا هزار تا اتفاق دیگه. فقط یه مشکلی هست، پشتش ننوشته مثلا « از یابنده تقاضا می‌شود دل را به نزدیکترین صندوق پستی بیاندازد ». یعنی حتی اگه کسی پیداش بکنه هم هیچ راه مشخصی برای رسوندش به صاحبدل نیست. تازه المثنی هم که نداره.


درِ دوم.

در ادامه این پست متوجه شدم که در زبانهای فرانسوی و اسپانیایی هم دقیقا مثل فارسی برای نشون دادن احترام، برخورد رسمی، رعایت فاصله و ... از ضمیر و فعل مخاطب جمع برای فرد استفاده میشه.

در انگلیسی هم یه چیزی دارن به اسم Royal We که مثلا وقتی ملکه الیزابت یا هر کدوم از اهل بیت ایشون! میخوان صحبت کنن در مورد خودشون به صورت جمع حرف می‌زنن.


درِ سوم.

عشق عمومی - شاملو


پ.ن. چندتا درِ دیگه هم بود که الان توان نوشتنشون نبود حقیقتا. به علاوه یکی دو مورد که بعد از کلنجار رفتن با خودم فکر کردم شاید ننوشتنشون بهتر باشه، حداقل فعلا. نیت اولیه روی هفت هشت تا در بود که شد این. خیلی هم خالی.

  • الف

گفتیم: صبر کن، از صبر برآید کارت

کردمی صبر ز روی تو، اگر داشتمی


-عراقی-

  • الف