آقای الف

قبلا بهتر می‌نوشتم،
الان فقط می‌نویسم...
کم و گهگاه.
جدی نگیرید!

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است


میدونی حافظ‌جان؟ نمیدونم چی شده که این شعرو گفتی یا از کی شاکی بودی. به نظر نمیاد تعمیم داده باشی و احتمالا نظرت موردی بوده. داستان چسبوندنش روی شیشه ایستگاه اتوبوسم نمیدونم. کی نوشته؟ چرا تو ایستگاه اتوبوس آخه؟ نزدیک دانشگاه؟ اصلا سرگشاده بوده یا مخاطب داشته؟ حقیقتش مهم هم نیست. راستش منم احتمالا خیلی وقتا بوده که اینجوری فکر میکردم اما الان نظرم عوض شده. به نظرم به "گلـ"ـش بستگی داره. میخوام بگم شایدم اتفاقا نشان عهد و وفا باشه! هرچند، جای فریاد؟ همچنان هست.

  • الف

می‌ترسم از تموم شدن چیزی که شروع نشده کلی انگیزه و امید و حس و حال خوب بــِهـِم داده بود؛

جوری که انتظارشو نداشتم. وقتی که انتظارشو نداشتم.


+ رگ خواب - همایون شجریان


  • الف